loading...
هرچے کہ بخوای،ھست

ali بازدید : 8 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (0)

ان هموطن اصفهانی ما تویاتوبان با سرعت 180 کیلومتر در ساعت می رفتهکه پلیس با دوربینش شکارش می کنه و ماشینش را متوقف می کنه. پلیس می آد کنار ماشین و می گه:"گواهینامه و کارت ماشین!" اصفهانی با لهجه غلیظی می گه:"دادا من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیس. کارتا ایناشم پیشی من نیس. من صاحب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوم داشتم می رفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین." مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم می زنه به فرمانده ش و عین قضیه رو تعریف می کنه و درخواست کمک فوری می کنه. فرمانده اش هم میگه که اون کاری نکنه تا خودش رو برسونه! فرمانده در اسرع وقت خودش رو به محل می رسونه و به راننده اصفهانی می گه:"آقا گواهینامه؟" اصفهانی گواهینامه شرو از توی جیبش در می آره و می ده به فرمانده. فرمانده می گه: "کارت ماشین؟" اصفهانی کارت ماشین رو که به نام خودش بوده از جیبش در می آره و می ده به فرمانده. فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می ده راننده در صندوق عقب رو باز کنه. اصفهانی در روباز میکنه و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیه. فرمانده که حسابی گیج شده بوده، بهراننده اصفهانی می گه: "پس این مأمور ما چی میگه؟!" اصفهانی می گه: "چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می خواد بگه من داشتم 180 تا سرعت می رفتم!!!"

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرتون درمورد وبلاگ من
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 22
  • بازدید کلی : 361